-
تولدت مبارک ...
شنبه 9 اردیبهشت 1396 18:00
-
گل اگر خار نداشت ...
چهارشنبه 30 فروردین 1396 06:19
خار خندید و به گل گفت سلام ... و جوابی نشنید ... خار رنجید ولی هیچ نگفت ... ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود ... دست بی رحمی نزدیک آمد ... گل سراسیمه ز وحشت افسرد ... لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید ... صبح فردا که رسید ... خار با شبنمی از خواب پرید ... گل صمیمانه به او گفت سلام ... گل اگر خار نداشت...
-
زیر باران ...
دوشنبه 30 اسفند 1395 05:50
زیر باران رفتم ... دلم از پاکی باران لرزید ... و نگاهم را شست ... و صدایم را برد ... و چه زیباست ... هم آغوش شدن با اشکی که ز چشمان جهان می ریزد ... کاش باران بودم ... که دلی می شستم ... و همانند یک آینه صاف وصادق بودم ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آبجی مهربونم ... سال جدید...
-
دختر ...
یکشنبه 15 اسفند 1395 05:55
اوّلین صبح بعد از عروسى، عروس و داماد جوان با هم توافق کردند که آن روز در خانه را به روى هیچکس باز نکنند. ابتدا پدر و مادر پسر آمدند. زن و شوهر (عروس و داماد) نگاهى به همدیگر انداختند، اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچکدام در را باز نکردند. ساعتى بعد، پدر و مادر دختر آمدند. زن و شوهر نگاهى به همدیگر انداختند. در...
-
انسان بود ...
دوشنبه 9 اسفند 1395 04:55
با عجله راه می رفتم، ... که محکم به چیزی خوردم! ... "آدم" بود ... منتظر بودم پرخاش کند، ... لبخندی زد و رفت! ... به گمانم "انسان بود" ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آبجی مهربونم ... زندگیت سرشار از انسان های خوب ...
-
رهایش کن ...
یکشنبه 24 بهمن 1395 06:23
زندگی را رودی ببین که بر بستر لحظه ی حال جاریست ... در ساحل این رود بایست, ... نه کنجکاو باش و نه نگران ... جدیش نگیر, ... رها کن و بگذر ... هیچچیز مهم نیست ... فقط باش ...!! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آبجی مهربونم ... جدیش نگیر ... رهایش کن ... لحظه هایت پر از احساس زندگی...
-
چایت را بنوش ...
شنبه 16 بهمن 1395 04:59
چه زیبا گفت نیما یوشیج: هرگز منتظر "فرداى خیالى" نباش ... سهمت را از "شادى زندگى" همین امروز بگیر ... فراموش نکن "مقصد" همیشه جایى در "انتهاى مسیر" نیست! ... "مقصد" لذت بردن از قدمهایی است که بین مبدا تا مقصد بر میداریم! ... چایت را بنوش ... نگران فردا مباش، از...
-
زندگی ...
دوشنبه 11 بهمن 1395 05:49
ﺯﻧﺪﮔﯽ ... ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠﯽﺳﺖ ... ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺧﻮﺩ، ... ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ... ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ.... ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ... ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ... ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ، ... ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ... ﮔﻬﯽ ﺷﺮ ﺷﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ... ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺳﺖ ... ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ ... ﺑﻪ ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ... ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ... ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ... ﮐﻪ ﺩﺭ آﻥ ......
-
مهربونی ...
دوشنبه 15 آذر 1395 04:15
انسانها زودپشیمان می شوند ... گاه ازگـفتههایشـــان ... گاه ازنگفتههایشــان ... اماسراغ ندارم ... کسی ازمهربانی پشیمان شده باشد ... مهربانی, منطقی ترین گفتوگوی دنیاست ... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آبجی مهربونم ... لحظه هایت پر از مهربونی ... ......
-
تولد یک فرشته ...
جمعه 10 اردیبهشت 1395 18:25
صدای یک پرواز … فرود یک فرشته … آغاز یک معراج … و شروع یک زندگی … تولدت مبارک آبجی گلم … ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آبجی مهربونم ... امروز تولد توست ... و من این روز فرخنده رو بهت تبریک میگم ... امیدوارم همیشه شاد، پیروز و سلامت باشی ... ...
-
مهربانی ...
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 05:00
مهربانی دیوار نمی خواهد ... مهربانی یک دل دریایی می خواهد ... دلی به وسعت دشت ... و دشتی به اندازه ی گذشت ... ... مهربان باشیم ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آبجی مهربونم ... لحظه هایت پر از مهربانی ... ... خدانگهدار ...
-
شبیه چه هستم ...
سهشنبه 31 فروردین 1395 23:50
شبیه چه هستم ... اسب سپیدی که در دشتی بی انتها می تازد ... پرستویی که فصل های کوچ را می شناسد ... آن ماهی آزاد که تن خویش به دریا می سپارد ... آتشی که میلی به خاموشی ندارد ... درخت سروی که همیشه سبز در انتظار گیسوی یلداست ... صدایی که هزاران بار در انعکاس کوه تکرار می شود ... ... شبیه چه هستم ... هر چه هستم هر چه باشم...
-
زندگی کن ...
جمعه 27 فروردین 1395 23:55
آدم، آدم است ... و تنها ارزش آدم بودن " انسانیت " است ... و به یاد داشته باشیم که: " زندگی " یک معما نیست که باید آن را حل کنیم ... " زندگی " یک هدیه است که باید از آن لذت ببریم ... " زندگی کن " و بگذار دیگران هم زندگی کنند ......
-
خانه ی دوست ...
چهارشنبه 18 فروردین 1395 00:05
خانه ی دوست کجاست ؟ ... در فلق بود که پرسید سوار ... آسمان مکثی کرد ... رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید ... و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: ... نرسیده به درخت، ... کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است ... و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است ... می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سر...
-
دوست ...
شنبه 14 فروردین 1395 21:35
دوست که باشی ... فرقی نمی کند ... که زن باشی یا مرد ... دور باشی یا نزدیک ... رفاقت فاصله ها را پر می کند ... گاهی با حرف ... گاهی با سکوت ... دوست که باشی ... فرقی نمی کند ... از کدام فصلیم یا کدام نسل ... رفیق بودن ... لفظ ظریفیست ... فرقی نمی کند ... جیب هایت پُر است یا خالی ... بیا ... فقط رفیق باشیم ... همیشه...
-
مادرم ...
پنجشنبه 12 فروردین 1395 03:10
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ... ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﻨﺪ ... ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺶ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ... ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺭﺍ ... ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ... ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺭﺍ ... ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻧﯿﻮتن، ... ﺭﺍﺯ ﺟﺎﺫﺑﻪ، "ﻣﺎﺩﺭ" من است ... ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ، ... ﭼﺮﺍ ﮐﻪ "ﻣﺎﺩﺭ" ﻣﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﭼﺮﺍﻍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ... ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﻧﯿﺸﺘﯿﻦ، ... ﻓﺮﻣﻮﻟﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ...
-
خوبان ...
سهشنبه 10 فروردین 1395 00:20
هیچ بارانی ردپای ... "خوبان " را ... از کوچه های خاطرات ... نخواهد شست ... دوست داشتن "خوبان" ... همیشه گفتنی نیست ... گاه سکوت است ... وگاه نگاه مهربان ... گاهى دعا از دل وجان ... و گاهى یک پیام ... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آبجی مهربونم ... یکی از خوب های روزگاری ......
-
از پشت کوه آمده ام …
دوشنبه 9 فروردین 1395 00:10
آری از پشت کوه آمده ام … چه می دانستم اینور کوه باید، … برای ثروت، حرام خورد … برای عشق، خیانت کرد … برای خوب دیده شدن، دیگری را بد نشان داد … و برای به عرش رسیدن، باید دیگری را به فرش کشاند … وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم، می گویند: … "از پشت کوه آمده ای!" … ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم، ... و...
-
ساعت شنی ...
شنبه 7 فروردین 1395 00:25
سال نو شد ... برگی دیگر از درخت زمان بر زمین افتاد ... من یاد ساعت شنی روزگار افتادم ... که لحظه ها، او را خالی میکنند ... و دوباره پر می شود ... و من یاد گرفتم ... که باید خالی شوی تا پر کنی ... دلی، ... چشمی، ... و گوشی را ... یاد گرفتم که باید ... خالی کنی خودت را از نفرت تا پر کنی کسـی را از عشـق ... خالی کنی چشمت...
-
عاشق ...
چهارشنبه 4 فروردین 1395 00:15
زمستان تمام شده و بهار آمده بود ... تکه یخ کنار سنگ بزرگ جای خوبی برای خواب داشت ... از میان شاخه های درخت نوری را دید ... با خوشحالی به خورشید نگاه کرد و با صدای بلند گفت: سلام خورشید ... من تا الان دوستی نداشته ام با من دوست می شوی؟ ... خورشید گفت:"سلام اما" ... یخ با نگرانی گفت:"اما...
-
بهار ...
یکشنبه 1 فروردین 1395 09:16
بارالها ... زمستانی دیگر به سر رسید و بهاری دیگر سرآمد . چه دشوار سالی بر ما گذشت و ما همه را دیدیم و تحمل کردیم ،دم برنیاوردیم تاشایدزندگی دوباره ... طعم خوبی ، مهربانی ، زیبایی، وعشق ... را ازسر بگیرد وهرچند سخت گذشت ولی باز هم زیبا بود .شاید خیلی ها در حسرت همین روزهای سخت ما بودن .هر چه بود گذشت . گذشته مانند...
-
خوش بحال روزگار …
یکشنبه 1 فروردین 1395 00:50
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک … شاخه های شسته، باران خورده، پاک … آسمان آبی و ابر سپید … برگهای سبز بید … عطر نرگس، رقص باد … نغمه و بانگ پرستوهای شاد … خلوت گرم کبوترهای مست … نرم نرمک میرسد اینک بهار … خوش بحالِ روزگار … خوش بحالِ چشمه ها و دشتها … خوش بحالِ دانه ها و سبزه ها … خوش بحال غنچه های نیمه باز … خوش بحال...
-
نیایش آدینه ...
جمعه 28 اسفند 1394 11:20
خدایا ... آسمان را سقفی از باران رحمتت بساز ... و زمین را بستری از کویِ آرامش ... دوست را دریایی از محبت بیکران ... و خلوتم را با سایه مهربانت همسایه ساز ... آرام دل ها ... پایان زمستان نزدیک است ... دل هایی هستند که هیچ کس دردشان را نمیفهمند ... تنهایشان مگذار ... مهربانا ... یاریم کن تا آنچه را دانسته یا ندانسته می...
-
یادم ﺑﺎﺷﺪ ...
پنجشنبه 27 اسفند 1394 21:50
یادم ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﻢ ... ﺑﺪ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ، ﺁﺏ، ﺯﻣﯿﻦ ... ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ... ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ ... ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺑﺘﮑﺎﻧﻢ ﺍﺯﻏﻢ ... ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﮔﺬﺷﺖ ... ﺑﺰﺩﺍﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ، ﺗﺎﺭ ﮐﺪﻭﺭﺕ، ﺍﺯ ﺩﻝ ... ﻣﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ، ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩﺩ ... ﻭ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺵ ... ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ... ﯾﺎﺩم ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ...
-
**مهربانی ...***
چهارشنبه 26 اسفند 1394 10:48
ای کاش بی هیچ کلامی ،باهم همراه میشدیم . ودست به دست پرستوهای مهاجر تا فراسوی ناکجا آباد زندگی پرواز میکردیم. ای کاش با طنین آوای ملکوتی اذان ،ذره ای دلهایمان میلرزید.... دستهایمان رابلند میکردیم، و درپیشگاه معشوق همه جاودان ، طلب عمر و نیاز میکردیم . ای کاش به جای اینکه در برابر گریه های کودکی مظلوم ،انگشت تعجب و...
-
هفت سین زندگی ...
سهشنبه 25 اسفند 1394 03:20
بالاخره یه نوروز جدید تو راهه و هرکی تو فکـر هفت سین خودشه ... بعضیا هفت سینشون “سنجد “ و “سیر” و “سماق” و “سرکه” و “سیب” و “سبزه” و “سوسن“ـه ... بعضیا هفت سینشون "سکه" و "سانتافه" و "سفر خارج" و "سونا" و "سگ جیبی" و "ساختمون آنچنانی" و "سرمایه ها"...
-
در همین نزدیکی ...
شنبه 22 اسفند 1394 03:05
در همین نزدیکی ... کوچه باغی زیباست ... که درآن خاطره هایم پیداست ... آسمانش آبی است ... جوی آبی جاریست ... و شقایق که درآن آفتابی است ... من و تو کودک و دل بسته به هم ... دست ها بسته به هم ... چشم ها بسته به غم ... غنچه ای می خندد ... شاخه ای می رقصد ... و زمان از گذر ثانیه جا می ماند ... لحظه هایی زیباست ... خاطره...
-
زندگی همین است ...
چهارشنبه 19 اسفند 1394 02:50
اندکی محبت ... قدری مهربانی ... ذره ای گذشت ... هر چه می خواهی شوق، شور و شعف ... زندگی همین است ... مهربان، گوش کن ... اگر صدای نفس های پاییز را می شنوی ... صدای قدم های بهاری را هم خواهی شنید ... و این همان زندگی است ... غم و اندوه هایت را به برگ های درختان آویزان کن ... که لحظه های زندگی در گذرند ... بیاییم و اینک...
-
اهل آرامش ...
جمعه 14 اسفند 1394 04:50
اهل آرامش که شدی، آرام آرام درک می کنی ... که ساکنین این وادی، همه عاشق به هم و اهل همدلی اند ... اهل آرامش که شدی، از گذشته به آرامی عبور می کنی، ... و روح و روانت را با ناملایمات قدیمی آزرده نمی کنی ... دیگر ذهن و فکرت را در آینده به پرواز در نمی آوری ... تا کبوتر جانت، به تیر اضطراب و ترس از آینده، زمینگیر نشود ......
-
هدیه ...
چهارشنبه 12 اسفند 1394 02:55
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ...