مهــــــــــــربان یار

گاه نوشته های مهــــــــربانی

مهــــــــــــربان یار

گاه نوشته های مهــــــــربانی

خانه ی دوست ...

خانه ی دوست کجاست ؟ ...



در فلق بود که پرسید سوار ...

آسمان مکثی کرد ...

رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید ...
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: ...


نرسیده به درخت، ...

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است ...
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است ...
  
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سر بدر می آرد، ...
پس به سمت گل تنهایی می پیچی، ...
دو قدم مانده به گل، ...

پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی ...
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد ...

در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی: ...
کودکی می بینی ...

رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه ی نور ...

و از او می پرسی ...



خانه ی دوست کجاست؟ ...



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آبجی مهربونم ...


خانه ات، خانه ی دوست ...

لحظه هایت، پر از یاد دوست ...

...



تقدیم به آبجی گلم ...


khaneye dost kojast


نظرات 1 + ارسال نظر
Mina چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 00:23

ممنونم عزیزم ...
خیلی زیبا و دلنشین بود ...
دست گلت درد نکنه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد