مهــــــــــــربان یار

گاه نوشته های مهــــــــربانی

مهــــــــــــربان یار

گاه نوشته های مهــــــــربانی

گل اگر خار نداشت ...


خار خندید و به گل گفت سلام ...
و جوابی نشنید ...

 

 

خار رنجید ولی هیچ نگفت ...

ساعتی چند گذشت ...
گل چه زیبا شده بود ...
دست بی رحمی نزدیک آمد ...
گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...
لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید ...


صبح فردا که رسید ...

خار با شبنمی از خواب پرید ...
گل صمیمانه به او گفت سلام ...



گل اگر خار نداشت ...
دل اگر بی غم بود ...
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود، ...


زندگی، ...

عشق، ...
اسارت، ...
قهر و آشتی، ...
همه بی معنا بود . . .






ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آبجی مهربونم ...

لحظه هایت سرشار از زندگی ...



نظرات 1 + ارسال نظر
mina پنج‌شنبه 31 فروردین 1396 ساعت 00:49

الهی فدای داداش گلم بشم .
یه دنیا ممنونم ازت عزیزم .

خدا نکنه ...
سرزنده و شاد باشی مهربونم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد