مهــــــــــــربان یار

گاه نوشته های مهــــــــربانی

مهــــــــــــربان یار

گاه نوشته های مهــــــــربانی

تولدت مبارک ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

گل اگر خار نداشت ...


خار خندید و به گل گفت سلام ...
و جوابی نشنید ...

 

ادامه مطلب ...

زیر باران ...


زیر باران رفتم ...

دلم از پاکی باران لرزید ...
و نگاهم را شست ...
و صدایم را برد ...
  ادامه مطلب ...

دختر ...


اوّلین صبح بعد از عروسى، عروس و داماد جوان با هم توافق کردند که آن روز در خانه را به روى هیچ‌کس باز نکنند.


ابتدا پدر و مادر پسر آمدند.

زن و شوهر (عروس و داماد) نگاهى به همدیگر انداختند، اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچ‌کدام در را باز نکردند.

  ادامه مطلب ...

انسان بود ...


با عجله راه می رفتم، ...
که محکم به چیزی خوردم! ...
"آدم" بود ...

منتظر بودم پرخاش کند، ...
لبخندی زد و رفت! ...
 

ادامه مطلب ...

رهایش کن ...


زندگی را رودی ببین که بر بستر لحظه ی حال جاری‌ست ...


در ساحل این رود بایست, ...

نه کنجکاو باش و نه نگران ...


جدیش نگیر, ...

رها کن و بگذر ...

  ادامه مطلب ...

چایت را بنوش ...


‌‌چه زیبا گفت نیما یوشیج:


هرگز منتظر "فرداى خیالى" نباش ...

سهمت را از "شادى زندگى" همین امروز بگیر ...


فراموش نکن "مقصد" همیشه جایى در "انتهاى مسیر" نیست! ...

"مقصد" لذت بردن از قدمهایی است که بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم! ...

  ادامه مطلب ...

زندگی ...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ...
ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠﯽﺳﺖ ...
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺧﻮﺩ، ...
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ...
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ....

ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ...
ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ  ...
ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ، ...
ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ...
ﮔﻬﯽ ﺷﺮ ﺷﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ...
  ادامه مطلب ...

مهربونی ...



‏‎انسان‌ها زودپشیمان می شوند ...
‏‎گاه ازگـفته‌هایشـــان ...
‏‎گاه ازنگفته‌هایشــان ...

ادامه مطلب ...

تولد یک فرشته ...


صدای یک پرواز …

فرود یک فرشته …

آغاز یک معراج …

و شروع یک زندگی …


تولدت مبارک آبجی گلم …

  ادامه مطلب ...