مهــــــــــــربان یار

گاه نوشته های مهــــــــربانی

مهــــــــــــربان یار

گاه نوشته های مهــــــــربانی

آدمک ...


آدمک آخـــــــــــــر دنیاست بخنــد ...
آدمک مــرگ همین جاست بخنــد ...


دست خطـی که تو را عاشق کرد ...

شوخــــــــی کاغـذی ماست بخند ...

 

ادامه مطلب ...

راز ماندن ...


کوه پرسید ز رود، زیر این سقف کبود، راز ماندن در چیست؟
گفت: در رفتن من ...

کوه پرسید: و من؟
گفت در ماندن تو ...

بلبلی گفت: و من؟
خنده ای کرد و گفت در غزلخوانی تو ...
 

ادامه مطلب ...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ ...


بالا رفتن سن حتمی است ...

اما اینکه روح تو پیر شود ...
بستگی به خودت دارد ...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ ...
ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ ...
 

ادامه مطلب ...

چه جالب ...


چه جالــــب اســت ...

نـــاز را می کشیــم ...
آه را می کشیــــــم ...
انتظار را می کشیـم ...
فریـاد را می کشیـم ...
درد را می کشیــــم ...
 

ادامه مطلب ...

نیایش آدینه ...


مهربانا ...
گذاشتن و گذشتن سخت است ...
کـــــــــــلام تو بودن دشوار است ...
دیـدن و دل نبستن سخت است ...
آســـــــان بودن دشــــــوار است ...
  ادامه مطلب ...

کوچک اما بزرگ ...

استاد پرویز پرستویی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانم منتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت: واکس می‌خواهی؟

‎کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: «بله.»

 

ادامه مطلب ...

مهربان بمان ...

ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻔﺘﺎﺩ, ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺳﺎﻝ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ...

ﭼﻘﺪﺭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﻏﻮﺍﺻﯽ ﺩﺭ ﻋﻤﻖ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧمی کنم ...

می میرﻡ ﻭ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺮﻩ ﻣﺎﻩ نمی بینم ...


ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﭼﻨﺪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﻣﻌﺒﺪ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ می دیدﻡ ...
ﻭ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﺮﻭﺍﺯ می کرﺩﻡ ...
  ادامه مطلب ...

رسیدن ...

گاه می رویم تا برسیــم ...
کجـــایش را نمیدانیـــــم ...

فقط می رویم تا برسیـم ...


بی خبر از آن که همیشه رفتـن راه رسیدن نیست ...

گاه برای رسیدن باید نرفت باید ایستاد و نگریست ...

 

ادامه مطلب ...

آن روزها ...

می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم ...

به آن روزها ...
به دل های بزرگ ...
به محل کار پدرم ...
به جوانی مادرم ...
  ادامه مطلب ...

رهایشان کنید ...

غم ها ارزش جنگیدن ندارند ...

رهایشان کنید ...


غمها آنقدر خسته اند ...

که با کمترین بی توجهی، از پا در می آیند ...

 

ادامه مطلب ...